هان ای انسان های هفت اقلیم. ای خفتگان به ظاهر بیدار و ای آشنایان غریبه حال و ای سوگواران خوشحال.
به پا خیزید. آزادگی را پیشه سازید. طومار سالیان اسارت در هم آمیزید. برخیزید که سرسبزی باغ های خیالتان را به غارت بردند. آزادگان را به اسارت بردند . آزادگی را به حقارت کشاندند و صاحب منصبان نهان خانه آزادگی را به سوگ آزادی نشاندند.
مگر فریادهای بی امان او را نمی شنوید که سالیانی است در گوش آدمیان طنین انداخته که رهایم کنید.
بیایید تندیس آزادگی را بر دیوارهای شهر بیاویزیم که یادمان نرود ارمغان رهایی را پاس بداریم و تن به ذلت و اسارت نا اهلان ندهیم مبادا که هنگامه مبادای آزادگی فرا رسد و تندیس بی همانند آزادیمان فرو ریزد، بشکند و زیر پای بی خردان خرد گردد.
برخیزید تا سایه سارآزادی و رهایی تا همیشه بر مناره های سرزمین آبادمان جلوه گر باشد.
کلمات کلیدی: